زبان دین یکی از شاخههای فلسفه دین در قرن معاصر است. از منظری فیلسوفان دین، در تحلیل زبان دینی قائل به دو دیدگاه هستند: در یک دیدگاه گزارههای دینی فقط ناظر به ارزشها، اعمال و بیان احساسات دیندار دانسته میشود (غیر واقع نما) و در دیدگاه دیگر گزارههای دینی ناظر به واقع و توصیفگر واقعیتها هستند (واقع نما). با توجه به این نکته و جایگاه نهج البلاغه در میان فرق اسلامی، در نوشتار حاضر سعی شده با روش توصیفی- تحلیلی، واقعنما بودن زبان نهج البلاغه اثبات شود. مراد از واقعنمایی زبان نهج البلاغه این است که متکلم نهج البلاغه قصد واقعگویی داشته و مفاد گزارههای نهج البلاغه هم مطابقت با واقع دارند. به عبارتی، با لحاظ کردن دو مؤلفه قصد واقعگویی و مطابقت با واقع، واقعنمایی گزارهها را از حالت صرفاً صدق گزارهای خارج کرده و به واقعنمایی توسعه مفهومی دادهایم. برای تحقق این مدعا، از دلایل عقلی و شاهد مثالهایی از متن نهج البلاغه (دلایل نقلی) بهره گرفتهایم.